رهارها، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

بهترین هدیه خدا

مسافرت به رشت و انزلی

بچه های عزیزم، سه شنبه 2 دی ماه تصمیم گرفتیم بریم رشت خونه ی عزیز.صبح زود راه افتادیم حدود6ساعت و نیم تو راه بودیم.با اینکه این اولین مسافرت آقا رهام بود اما خدا رو شکر قریبا در تمام طول راه ، تو صندلی ماشینش راحت خوابید.عزیز و عمه محدثه و عمه مهری و عمو مجتبی از دیدنتون خیلی خیلی خوشحال شدند.رها خانم یهت خیلی خوش گذشت .مخصوصا با عمو مجتبی خیلی جور شدی. پنج شنبه رفتیم انزلی ،خونه عمه مریم، اولش با محمدرضا خوب بودی .اما بعد از گذشت یک ساعت، آرامش از بین رفت و طوفان شروع شد.تو به اسباب بازی هاش دست می زدی اونم ناراحت میشدو غرغر می کرد.من و عمه حسابی ناامید شده بودیم که بتونید با هم کنار بیاید.اما خدا رو شکر با کمک کارتون باب اسفنجی بینتون صلح...
13 دی 1393

متفرقه

50روزگی پسرم رهاجون و آقا کیان و آقا ایلیا که عکسش خوب نیوفتاده.     دایی داود که اصرار داشت با همه ی شماها عکس بگیره که بالاخره با کلی سختی موفق شد. دختر مهربونم داره کیارشو سواری میده.بماند که به سختی اجازه داد تا کمی کیارش با دوچرخه اش بازی کنه.چه میشه کرد زور رها هم به کیار میرسه.همونطور که زور کیان  و پارمیدا به رها رسید.حالا باید ببینیم آقا کیارش به کی زور میگه (مسلما تمنا و رهام).این  پروسه زورگویی به کوچکتر ها همچنان ادامه دارد. 26 آذر 1393 49 روزگی پسرم این رهای وروجک که هیچی از دستش در امان نیست.رفته تو کمد ...
13 دی 1393

شب یلدا

شب یلدای امسال 30 آذر 1393 جای کیان و دایی و زندایی حسابی خالی. دخترم تو گذاشته رو سر و عروس شده. قربون هر سه تایی تون برم. همه ی آدم های این تصویر جیگرای منند.(هههه چقدر من جیگر دارم.)           میز              ...
13 دی 1393
1